مسأله نكاح از بهترين امور

ساخت وبلاگ
270 این روایت از غرر روایات ماست که وجود مبارک امام صادق فرمود «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَت عَلَیهِ النِّیَةُ» (*) اگر اراده ملتی قوی بود، هرگز بدن احساس ضعف نمی‌کند، بدن را آن اراده می‌کَشد. این دفاع ده سال، نه هشت سال! گرچه شهرت پیدا کرد به دفاع هشت سال؛ اما ما گرفتار ده سال جنگ بودیم دو سال آن که جنگ داخلی بود تا انقلاب پیروز شد، خلق تُرکمن شروع کرد و اسلحه از شوروی یا غیر شوروی آماده کرد و جبهه‌گیری کرد و سنگربندی کرد و جنگ رسمی شروع شد در مازندران، بعد هم کردستان، بعد هم خلق عرب، بعد هم خلق مسلمان، بعد هم ترورهای پشت سر هم؛ دو سال که ما گرفتار جنگ داخلی بودیم، هشت سال هم این ... غرض این است که این را ملتِ با ایمان حفظ کرده؛ بارها به عرض شما رسید این پرچم سه رنگ برای ما خیلی محترم است، برای حفظ آن کشته می‌شویم و این را هم شهید می‌دانیم؛ اما این پرچم سه رنگ، این حرف ها را به ما نگفته، این پرچم سه رنگ آن عُرضه را ندارد که خودش را حفظ کند، این پرچم یا زهرا و یا علی و یا حسین است که هم آن را حفظ می‌کند، هم خودش را حفظ می‌کند، وگرنه ما این پرچم سه رنگ را در جنگ جهانی اول هم داشتیم، در جنگ جهانی دوم هم داشتیم، در توپ بستن مسجد گوهرشاد هم داشتیم، در آن کودتای ننگین 28 مرداد هم داشتیم؛ از خود پرچم سه رنگ کاری ساخته نیست. در اعزام این بسیجی ها که مثلاً پنجاه نفر بودند، گاهی می‌آمدند که از زیر قرآن رد شوند یا دعا کنیم، وقتی نگاه می‌کردیم، می‌دیدیم پنجاه نفر، پنجاه تا پرچم دارند؛ ولی یک دانه سه رنگ نیست، همه آنها یا زهرا یا حسن یا حسین بود؛ این می‌شود اراده. الآن هم چه آنها انرژی هسته‌ای را قبول کنند، چه قبول نکنند، ملت پیروز است. حضرت فرمود: «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَت ع مسأله نكاح از بهترين امور...ادامه مطلب
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 3 تاريخ : سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 ساعت: 14:08

269 دستور به این است که شما کاری که کردید، باید حفظ کنید؛ حالا برای این بگویید، برای آن بگویید؛ در روایات هم آمده که گل برای بو کردن است، شما یک بار دست به آن بزنید، کمی پژمرده می‌شود، دو بار دست به آن بزنید، پژمرده می‌شود، چند بار دست به آن بزنید، دیگر پژمرده است. فرمود یک کار خیری کردی، چرا به این و آن می‌گویی؟ فرمود هر بار که گفتی من آن کار خیر را کردم، مثل آن است که یک بار به این برگ لطیف گُل دست بزنی، پس قدری پژمرده شد، ده بار که ‌گفتی، دیگر تمام می‌شود می میرد. فرمود کار خیر را کردی، کردی؛ لذا باید بگوییم این بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) است باید شاکر باشیم که خدا توفیق داد این کار به دست ما انجام شد، ما که همیشه بدهکار هستیم. درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ جلسه 27 تفسیر سوره مبارکه «زمر»، آیات 27 الی 34 متن کامل جلسه - صوت کامل جلسه صوت تلگرام - متن تلگرام کلمات کلیدی: نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/12/23:: 5:57 عصر     |     () نظر مسأله نكاح از بهترين امور...ادامه مطلب
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 6 فروردين 1403 ساعت: 22:15

267 این ‌طور نیست که مرگ پوسیدن باشد، مرگ آخر خط باشد، این حرف از حرف های آسمانی قرآن است؛ یعنی شما در کتاب های فلاسفه و حکما و شرق و غرب عالم بگردید، این حرف را پیدا نمی کنید، این حرف را فقط انبیا آوردند که انسان مرگ را می میراند، نه بمیرد. هیچ فیلسوفی این حرف را نگفته، هیچ حکیمی این حرف را نگفته، همه می گویند مرگ آخر خط است، آخر راه است؛ اما دین آورده، حرف وجود مبارک ابراهیم و عیسی مسیح و موسای کلیم(علیهم السلام) همین است که انسان مرگ را میمیراند. ما یک دشمن داریم که آن مرگ است؛ در این مصاف و درگیری، ما او را چماله و مچاله می کنیم، زیر پای خود له می کنیم، از آن عبور می کنیم و وارد صحنه برزخ می شویم؛ آنجا ما هستیم و مرگ نیست، وارد ساهره قیامت می شویم که آنجا ما هستیم و مرگ نیست ـ ان‌شاء‌الله ـ وارد بهشت می شویم، آنجا ما هستیم و مرگ نیست «إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولَی» (*) تمام شد و رفت. پس ما مرگ را اماته می کنیم. فرمود ای پیامبر! تو یک چنین صحنه‌ای در پیش داری؛ آن وقت صحنه محاکمه است، مگر می شود انسان در این عالَم منظّم، هر کاری کرد، کرده باشد و حساب و کتابی نباشد؟! این ‌طور نیست. فرمود تو هم میمیری، آنها هم می میرند، وارد صحنه محاکمه می شوید.          درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ جلسه 27 تفسیر سوره مبارکه «زمر»، آیات 27 الی 34 پی نوشت: *- سوره دخان، آیه 35 مطلب مرتبط قبلی: مرگ را می میرانیم و برای ابد زنده ایم متن کامل جلسه - صوت کامل جلسه صوت تلگرام - متن تلگرامکلمات کلیدی: نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/9/23:: 6:40 عصر     |     () نظر مسأله نكاح از بهترين امور...ادامه مطلب
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1402 ساعت: 14:27

268 چند گروه اهل نجات هستند: آنها که صادق هستند، حرف صِدق آوردند، فِعل صدق آوردند «جاءَ بِالصِّدْقِ». چقدر این کتاب شیرین است! نفرمود، کسی که در دنیا کار خوب کند، کسی که در دنیا ایمان بیاورد، در هیچ جای قرآن شما ندارید که «مَن فَعل الحَسنة»؛ نه خیر! انسان باید آن عُرضه را داشته باشد که بتواند این کار را به همراه ببرد، «جاءَ بِالصِّدْقِ»، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ». یعنی این دو روز در دست او نقد باشد؛ اگر یک کار خوبی کرد، بعد این وسط ها ریخت، مثلاً ریا کرد، یا ربا انجام داد، یا انحراف پیدا کرد، بعد کجروی نمود و به عاقبت بد دچار شد، این دیگر «جاءَ بِالصِّدْقِ» نیست، این «فَعَل الصِّدق» است. آن قدر باید صادق باشد و این کار خوب را با اعتقاد کرده باشد که در دست او باشد. در صحنه قیامت نمی‌گویند تو در دنیا کار خوبی کردی، می‌گویند چه آوردی؟! خدا نفرمود اگر کسی در دنیا کار خوب بکند ما ده برابر می‌دهیم، فرمود «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ» کسی [که کار خوب در] در دست او باشد؛ حالا اگر کسی قبلاً کار خوب کرد، بعد آمد و منحرف شد و اوضاع را به هم زد، به او پاداش نمی‌دهند. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ» در آن آیات دیگر هم هست؛ «وَ الَّذی جاءَ بِالصِّدْقِ» هم در این آیه هست، اینها باید در دستش باشد، باید کاملاً این را حفظ کند؛ همان طور که اگر کسی گوهری دارد آن را حفظ می‌کند، این کارهای خیر هم امانت است، باید حفظ ‌کند، چون حفظ می‌کند، در صحنه قیامت در دست او است. فرمود «وَ الَّذی جاءَ بِالصِّدْقِ» نجات پیدا می‌کند.          درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ جلسه 27 تفسیر سوره مبارکه «زمر»، آیات 27 الی 34 مطلب مرتبط قبلی:در قیامت هم معیار حال فعلی افراد است  مسأله نكاح از بهترين امور...ادامه مطلب
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1402 ساعت: 14:27

264 اینکه می‌گویند «یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود»؛ این جمله دومی، تفسیر اولی است. یکی بود معلوم است؛ اما یکی نبود، خدا یکی نیست که دومی داشته باشد. یکی بود؛ یعنی همین خدا که یکی بود، یکیِ عددی نبود ... در بیانات نورانی امام سجاد(علیه السلام) دارد خدا یکی نیست؛ نه مثل اینکه بگوییم یک درخت، یک انسان، یک ستاره، یک شمس و یک قمر؛ یعنی یکیِ عددی نیست که زیرمجموعه کمّ باشد. یکی بود، اما یکی نبود ... آن‌گاه این را جمله بعد تفسیر می‌کند، غیر از خدا کس دیگری نبود. اما اینکه می‌گوییم خدا یکی بود، یکی آن طور نیست که بگوییم، زید یکی بود عمرو یکی بود، آسمان یکی بود، درخت یکی بود، قمر یکی بود، شمس یکی بود، بلکه یکی بود، اما یکی نبود یعنی وحدت او وحدت عددی نبود. حالا این ذات اقدس الهی که می‌گوییم «لا اله الا الله»، توده مردم که غیر از این درک ندارند و ما هم موظف نیستیم که آن حرف های قُلمبه سُلمبه را به اینها بگوییم. مرحوم صدوق نقل کرد که یک شخص عادی آمده، عرض کرد «دلّنی عن التوحید»، فرمود «هُوَ الَّذِی أَنتُم عَلَیه»؛ همین که دارید توحید است اما در روایت دیگر نقل کرد که هشام خدمت حضرت مشرف شد، خود حضرت ابتدائاً از او سؤال می‌کرد آیا خدا را نعت می‌کنی؟ عرض کرد بله یابن رسول الله، فرمود خدا را نعت کن، می‌خواهم ببینم چطور نعت می‌کنی. عرض کرد «هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ»؛ حضرت نقض کرد، فرمود این ‌طور که شما می‌گویید سمیع است، دیگران هم سمیع هستند، بصیر است دیگران هم بصیر هستند. عرض کرد یابن رسول الله پس چطور من خدا را وصف کنم؟ فرمود نگو «سمیع» است، نگو بصیر است، نگو «علیم» است، فرمود: «نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیهِ» (1) او علیم نیست، مسأله نكاح از بهترين امور...ادامه مطلب
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 18:18

265 بارها به عرض شما رسید، آدم که مشهد مشرّف می‌شود، مشاهد مشرفه هر کدام از ائمه، این زیارت نورانی «جامعه کبیره» را می‌خواند، گذشته از آن ثواب های خودش و شفای مرضا و قضای حوایج و ده ها حاجت دیگر، از آنها می‌خواهد که باسواد شود. این باسواد شدن که گناه کبیره نیست، کسی می‌خواهد مُلّا شود، یعنی مثل شیخ انصاری یا آخوند خراسانی بشود، این ‌طور که ما از سواد فاصله می‌گیریم، با سواد شدن معصیت نیست، نشانه‌اش همین است که ما این ‌طور فکر می‌کنیم که نباید مثل آخوند خراسانی شد؛ اصلاً ما حرم مشرّف می‌شویم، برای اینکه باسواد بشویم و برگردیم. در زیارت «جامعه» می‌خوانیم ما آمدیم اینجا «مُحتَمِلٌ لِعِلمِکُم»؛ ما آمدیم باسواد بشویم و برگردیم ... معنای «مُحتَمِلٌ لِعِلمِکُم» این است که شما فرمودید ما علومی داریم «لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ‌ اللَّهُ‌ قَلْبَهُ‌ لِلْإِیمَان»، ما را جزء آن زائران قرار بدهید، علمی به ما بدهید که ما با آن علم برگردیم، همه علم ها در درس و بحث نیست، گوشه‌ای از علم در درس و بحث است. دولت آن است که بی خون دل آید به کنار / ورنه با سعی و عمل، باغ جنان این همه نیست (*). انسان با درس و بحثِ تنها به جایی نمی‌رسد، این همان اوایل راه است. حرم که مشرّف می‌شوید برای اینکه علم یاد بگیرید، وقتی علم یاد گرفتی آن وقت توحید را طرزی تبیین می‌کنیم که دیگر خطر داعشی و تکفیری و مانند آن در جهان ظهور نکند. «مُحتَمِلٌ لِعِلمِکُم»؛ یعنی من از شما درخواست می‌کنم علمی به من بدهید، توفیقی به من بدهید که من بتوانم بار علم شما را حمل کنم. آن علمی که دیگران دارند که آسان است، آنها همه جا هست، علمی که نزد شماست، فرشته باید حمل کند و انبیا باید مسأله نكاح از بهترين امور...ادامه مطلب
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 18:18

266 اصل دعوت بر اساس «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ» (1? سامان می‌پذیرد. برای توده مردم که دسترسی به این راه های عقلی ندارند، بهترین راه مَثَل است؛ لذا مقدمتاً ذکر می‌کند، فرمود «وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ» (2) تا اینها متذکر شوند. سرّ آن این است که مستحضرید مَثَل تعلیم نیست، برهان نیست، با مَثَل نمی‌شود چیزی را به کسی آموخت، ممکن است او تقلیداً چیزی را حفظ کند، ولی از مَثَل، تشبیه، تمثیل کاری ساخته‌ نیست؛ ولی می‌فرماید با اینکه ریشه اصلی مَثَل در حکمت هست، این مَثَل، کار تعلیمی ندارد. شما که با منطق آشنا هستید، بیش از چهار راه برای تعلیم نیست: یا حدّ تام است یا ناقص، یا رسم تام است یا رسم ناقص، این راه پنجمی که در منطق به نام راه تمثیل اضافه شد، یک دستیار است، این یک کمک است که اگر کسی از آن چهار راه بهره برد، از تمثیل بهره بیشتری می‌برد؛ این یک کمکی است، وگرنه تمثیل، نه جنس شیء را روشن می‌کند، نه حدّ شیء را روشن می‌کند، نه لازم شیء را روشن می‌کند و نه فصل شیء را روشن می‌کند، پس هیچ‌کاره است؛ وقتی هیچ‌کاره بود، چه تعلیمی به همراه دارد؟! ... قرآنی که برای تعلیم کتاب و حکمت است، چرا باید از تمثیل استفاده کند با اینکه تمثیل، سهمی در تعلیم ندارد؟ می‌فرماید که ما تعلیم خودمان را دادیم «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (3)؛ همه اینها را که ما در درون انسان نهادینه کردیم، ما او را با سرمایه خلق کردیم، تمثیل یک یادآوری است؛ لذا فرمود «لَعَلَّهُمْ یتَذَکَّرُونَ» (4) نه «لعلهم یعقلون یا یتفکّرون یا یفهمون». با تمثیل که انسان عاقل نمی‌شود، با تمثیل متذکِر می‌شود، فرمود «ل مسأله نكاح از بهترين امور...ادامه مطلب
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 35 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 18:18

263 عقل هرگز آن قدرت را ندارد که مهندسی کند، عقل در جایی هم که می‌فهمد، می‌گوید «عدل حَسَن است، ظلم قبیح است»؛ مثل اینکه می‌گوید «آتش گرم است، دو دو تا، چهار تاست». نه دو دوتا را عقل آفرید، نه آتش را عقل آفرید ... عقل هیچ کاره است، مگر اینکه چراغ روشنی است. آفتاب هیچ کاره است، آفتاب که مهندس نیست، آفتاب فقط نشان می‌دهد که کجا راه است، کجا چاه است. مهندس عالم، ذات اقدس الهی است، به وسیله انبیا و اولیا راه را به نام دین مشخص کرده. عقل منبع دین نیست، عقل کاشف است، نه اینکه عدل را او آفریده باشد، یا حُسن را او به عدل داده باشد. عدل در عالم سر جایش محفوظ است، حُسن، ذاتی آن عدل است، این عقل می‌فهمد، همان طور که اربعه را او خلق نکرده، زوجیّت را او خلق نکرده؛ لکن می‌فهمد که اربعه زوج است، عدل را او خلق نکرده، حُسن را او خلق نکرده؛ ولی می‌فهمد «العدل حَسَن»، عقل چراغ خوبی است، نه اینکه حکمی داشته باشد، قانونی داشته باشد، مُقنِّن باشد. به نحو سالبه کلیه، از عقل هیچ حکمی صادر نخواهد شد، خود عقل می‌گوید من می‌فهمم که نمی‌فهمم، برای اینکه من برای چه حکم صادر کنم؟، من دو قدمی خودم را می‌بینم، حداکثر دنیا این دنیا «کحلقة فی فلاة الاخرة»، من از برزخ خبر ندارم، از ساهره قیامت خبر ندارم، از بهشت خبر ندارم؛ «این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید» (1). بعضی ها هستند که گوش آنها بسته است، بعضی ها هستند که در خانه‌ خود نشسته‌اند صدای بوق را می شنوند، معلوم می‌شود یک عده دارند جای دیگر می‌روند. حرف حافظ این است که «جَرَس»؛ یعنی زنگ، صدای زنگ گردن شتر این قافله به گوش من می‌آید که یک عده دارند می‌روند، پس سفری هست، قافله‌ای هست، مقصدی هست، راهی هست که دارند می‌روند؛ «آن قدر هست که بانگ جرسی می‌آید»؛ ولی د مسأله نكاح از بهترين امور...ادامه مطلب
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 109 تاريخ : شنبه 27 آبان 1402 ساعت: 23:04

262 الآن شما مستحضرید از دورترین زمان تا حالا، برخی ها مشکل اموی و مروانی داشتند؛ نظیر استکبار و صهیونیست فعلی که غرض سیاسی و مرض دارند «فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (1) بود. یا «صفّین» را راه‌اندازی کردند، یا جنگ «جمل» را راه‌اندازی کردند و مانند آن. ولی برخی ها گرفتار شبهه علمی بودند، این سلفی از سابق بود و از دور زمان بود. هر وقتی که روحانیت و جامعه حوزوی ساکت باشد، ساکن باشد، دخالت نکند، وهابیّت با سعودی می‌سازد، سیاست را سعودی می‌گیرد، مذهب را وهّابی می‌گیرد، مسجدین و حرمین را وهّابی می‌گیرد، سیاست و سلطنت را سعودی می‌گیرد. این «تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضیزی» (2). الآن به برکت قیام امام(رضوان الله علیه)، خون های پاک شهدا، با کوشش رهبری و مراجع، بزرگ ترین همایش را حوزه علمیه قم دارد انجام می‌دهد؛ شما عزیزان باید همّت به خرج دهید و با اینها مصاحبه داشته باشید، گفتگو داشته باشید، اینها با دست پر از این کشور برگردند. اینها از 83 کشور آمدند، این کار آسانی نبود، همه مسؤولین، مراجع، حوزوی ها، دانشگاهیان تلاش و کوشش کردند، تقریبی ها تلاش کردند تا اینها بیایند. شما که حرف های عمیق توحیدی دارید، با اینها در گفتگوها و در مصاحبه‌های خود باید منتقل کنید؛ اگر حضور در جلسه لازم بود، شرکت ‌کنید، ایراد مقال یا ارائه مقالت لازم بود ارائه کنید. این حرف ها از دیرزمان بود، دیر بجنبیم؛ نظیر آنچه در جریان وهّابیت در حرمین پیدا شد، پیدا می‌شود؛ یعنی آمدند «تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضیزى»، تقسیم کردند، مذهب، مسجد، نماز جمعه و جماعت را به وهّابی ها دادند، سلطنت را به سعودی ها دادند و آن مقبره پربرکتی که برای ائمه(علیهم السلام) بود، تخریب کردند. آن روز کسی نبود تا صدای او در بیاید، اما امروز داعشی ها که درآمدن مسأله نكاح از بهترين امور...ادامه مطلب
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 92 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1402 ساعت: 4:16

261 درباره بنی اسرائیل سخن خدا این است که «اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ» (1)؛ درباره امت اسلامی دارد که «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ» (2) خیلی فرق است که انسان به یاد «نعمت» باشد و شاکر یا به یاد «ولی نعمت» باشد و محبّ. اگر به یاد نعمت بود «شکر نعمت نعمتت افزون کند»؛ اگر به یاد «ولی نعمت» بود، خودت را افزون می‌کند؛ یعنی بالا می‌آیی. اینکه فرمود «لَئِنْ شَکَرْتُمْ َلأَزیدَنَّکُمْ» (3) نه «لأزیدنّ نعمتکم»، ما شما را بالا می‌آوریم، وقتی شما را بالا آوردیم، درجات ایمانی شما بالا می‌آید؛ دیگر «لام» محذوف نیست که ما بگوییم آیه سوره «انفال» با آیه سوره «آل‌عمران» یکی است، نه خیر، دو تاست و کاملاً فرق دارد. در یک جا فرمود «لَهُمْ دَرَجاتٌ» (4) یک جا فرمود «هُمْ دَرَجاتٌ» (5) نه اینکه «لام» محذوف است. وقتی انسان بالا آمد با خودِ درجه یکسان می‌شود، با خودِ درجه متّحد می‌شود، می‌شود «فَأَمّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ» (6)، نه «له». اگر گفتند «خویش را تأویل کن نی ذکر را» برای همین است که چرا ما بگوییم «له روحٌ»؟ چرا بگوییم «لام» محذوف است؟ اگر کسی مقرّب بود، خودش روح و ریحان است، «جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ» را هم که دارد. بنابراین اینکه در خیلی از آیات سخن از «ذکر الله» است نه «ذکر نعمت الله»، از باب حذف مضاف نیست، آن ها که به یاد خدا هستند همه نعمت را از خدا می‌دانند ولی در محدوده نعمت حرکت نمی‌کنند، به سراغ «ولی نعمت» می‌روند؛ لذا در این قسمت فرمود که «إِلى ذِکْرِ اللّهِ». درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ تفسیر سوره مبارکه «زمر»، آیات 24 الی 29 پی نوشت ها: 1. سوره بقره، آیه40 2. همان، آیه 152 3. سوره ابراهیم، آیه7 4. سوره مسأله نكاح از بهترين امور...ادامه مطلب
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 65 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 12:04