264 اینکه میگویند «یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود»؛ این جمله دومی، تفسیر اولی است. یکی بود معلوم است؛ اما یکی نبود، خدا یکی نیست که دومی داشته باشد. یکی بود؛ یعنی همین خدا که یکی بود، یکیِ عددی نبود ... در بیانات نورانی امام سجاد(علیه السلام) دارد خدا یکی نیست؛ نه مثل اینکه بگوییم یک درخت، یک انسان، یک ستاره، یک شمس و یک قمر؛ یعنی یکیِ عددی نیست که زیرمجموعه کمّ باشد. یکی بود، اما یکی نبود ... آنگاه این را جمله بعد تفسیر میکند، غیر از خدا کس دیگری نبود. اما اینکه میگوییم خدا یکی بود، یکی آن طور نیست که بگوییم، زید یکی بود عمرو یکی بود، آسمان یکی بود، درخت یکی بود، قمر یکی بود، شمس یکی بود، بلکه یکی بود، اما یکی نبود یعنی وحدت او وحدت عددی نبود. حالا این ذات اقدس الهی که میگوییم «لا اله الا الله»، توده مردم که غیر از این درک ندارند و ما هم موظف نیستیم که آن حرف های قُلمبه سُلمبه را به اینها بگوییم. مرحوم صدوق نقل کرد که یک شخص عادی آمده، عرض کرد «دلّنی عن التوحید»، فرمود «هُوَ الَّذِی أَنتُم عَلَیه»؛ همین که دارید توحید است اما در روایت دیگر نقل کرد که هشام خدمت حضرت مشرف شد، خود حضرت ابتدائاً از او سؤال میکرد آیا خدا را نعت میکنی؟ عرض کرد بله یابن رسول الله، فرمود خدا را نعت کن، میخواهم ببینم چطور نعت میکنی. عرض کرد «هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ»؛ حضرت نقض کرد، فرمود این طور که شما میگویید سمیع است، دیگران هم سمیع هستند، بصیر است دیگران هم بصیر هستند. عرض کرد یابن رسول الله پس چطور من خدا را وصف کنم؟ فرمود نگو «سمیع» است، نگو بصیر است، نگو «علیم» است، فرمود: «نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیهِ» (1) او علیم نیست، , ...ادامه مطلب
236 خدا به دو نحو حرف می زند: یک نحو حرف آفرینش زمان و زمین و آسمان و مانند آن است، یک نحوه حرف هم به عنوان آیات قرآنی است، همه کلمات الهی هستند. بر اساس فلسفه الهی و توحید الهی چیزی در جهان نیست مگر حرف خدا که یا حرف تکوینی است یا حرف تشریعی. فعل خدا یا تشریع است که دستور می دهد که فلان کار را انجام بدهید، فلان کار واجب است، فلان کار حرام است. یا آسمان و زمین را خلق می کند؛ بحث درباره فعل خدا فرض, ...ادامه مطلب
انسان مجبور است که آزاد باشد 173 فرمود من بشر را آزاد گذاشتم، این آزادی راه کمال اوست، «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»(1) هیچ کس در دین مجبور نیست؛ یعنی تکویناً آزاد است، چون هر راهی را که انتخاب کند به اختیار خودش باشد و کمال او هم در همین است. اما این ـ معاذ الله ـ به معنای اباحهگری نیست که هر کسی هر حرفی خواست بزند و هر کاری خواست انجام دهد که این به عنوان آزادی بیان یا آزا,انسان,مجبور,آزاد,باشد ...ادامه مطلب
انسان اگر اهل همّت باشد ميگويد من اگر در حدّ گياهم بايد يك گياه معطّر باشم؛ اگر در حدّ حيوانم باز هم يك حيوان معطّر بايد باشم.ببينيد همه گياهها اينطور نيست كه معطّر باشند، برخي از چوبها هستند كه عود ميشوند، اينها را اگر سوزاندي بالأخره فضا را معطّر ميكند.بعضي از حيواناتاند ميگويند درست است حيوانيم ولي بايد شامّه را معطّر كنيم يكي ميشود نافه آهو، يكي ميشود عَنبر ماهي؛ عنبر و مُشك عطرهاي حيواني است، عود گياهي است.بالأخره انسان اگر در حدّ گياه هم باشد، اگر در حدّ حيوان هم باشد بايد فضاي جامعه را معطّر كند، اگر در حدّ انسان باشد فضاي مُلك و ملكوت را معطّر ميكند.اينكه درباره شهدا عرض ميكنيم «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتي فيها دُفِنْتُمْ» يعني اين طيّب بودنِ زمينيِ شما، آسمانيها را هم معطّر ميكند، «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» ميشود.اينطور نيست كه قبر مطهّر سيدالشهداء فقط براي زمينيها مصداق «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتي فيها دُفِن, ...ادامه مطلب