وابسته به کنيف نباشيم!

ساخت وبلاگ

شرط آسايش خانواده و رفاه جامعه/9



وابسته به چيزي نباشيم که باطنش کنيف است!




انسان عاقل وقتي يك متظاهر به ثروت را نگاه مي‌كند مترحّمانه نگاه مي‌كند نه معجبانه!



مي‌گويد اين بيچاره به دنبال چه چيزي است؟ باطن بعضي از امور چيزي است كه انسان نمي‌تواند بگويد.



يك وقت ما محضر حكيم فاضل توني درس مي‌خوانديم(1) ...



ايشان فرمود برخي‌ها از علوم و معارف بهره مي‌برند، برخي‌ها بيگانه‌اند، به يك سلسله امور متعفّن عادت كردند.



بعد اين قصه را گفت، گفت من طلبه رسمي مدرسه صدر اصفهان بودم؛ زمان مرحوم جهانگيرخان قشقايي اين مدرسه كَنيفي داشت، چاه فاضلابي داشت كه هر سال مغنّي مي‌آمد و آن كنيف را تطهير مي‌كرد؛ گفت من چند سال طلبه آن مدرسه بودم، يك سال ديديم كه آن كنيف پاك‌كن سابقه‌دار نيامده، بعد متولّي گفت كه چون او براي تطهير اين كنيف دستمزد بيشتري مي‌خواست ما به او نگفتيم، بعد از مدتي كه توافق كردند با يك اجرت متعادلي بيايد كنيف را تطهير كند.



آن چرخ و دولاب(2) را آورد؛ اين دولابش را آورده و كارگرهايي كه زيرمجموعه او بودند آورده حالا مي‌خواهد اين كنيف فاضلاب را پاك كند.



گفت حالا ما مواظبيم كه او دارد چه مي‌گويد؛ گفت اينها را جمع كرده به اينها گفته كه آدم بايد كار بكند نان در بياورد، فكر نكنيد كه اينها ـ يعني ما طلبه‌ها ـ دارند چه مي‌گويند.



گفت اينها دارند عمرشان را تلف مي‌كنند، شما كارتان را انجام بدهيد!



خُب كسي كه دليلش اين بود كه من اينجا چهل سال سابقه دارم، چون چهل سال سابقه دارم، من براي تطهير اين كنيف اُولي? هستم بعد به اين زيرمجموعه‌هايش گفته كه مشغول كارتان باشيد! نان در بياورد! اينها چه مي‌گويند؟ وقتشان را تلف مي‌كنند! گفت به ما طلبه‌ها اشاره كرد!



خُب يك كنيف پاك‌كن به كساني كه به علوم الهي سرگرم‌اند مي‌گويد اينها دارند وقت تلف مي‌كنند!



 واقع مطلب را شما بخواهيد بشكافيد بعضي‌ها كنيف پاكن‌كن‌اند!



يعني به چيزي وابسته‌اند كه باطنش همان است، غير از اين نيست!



چرا اگر كسي خواب ببيند كه ـ جسارت است ـ پاي او به مدفوع افتاده، مال به دستش مي‌رسد؟، اين تعبيرِ آن است!، چون باطنِ آن همين است.



اگر خواب ببيند كه دستش به مدفوع رسيده يا پايش به مدفوع رسيده، ... مال به دستش مي‌رسد، باطنِ آن همين است...



پي نوشت ها:





    1- در حوزه تهران مرحوم حكيم فاضل توني جزء دانش‌آموختگان مرحوم جهانگيرخان قشقايي و حاج آخوند كاشي در حوزه علميه اصفهان بود.
2-دولاب همان بود كه با آن، طناب از چاهِ آب و امثال آ‌ن مي‌گرفتند، اين چرخ‌ها را مي‌گفتند دولاب.






برگرفته از درس تفسير قرآن آيت الله جوادي آملي/سوره احزاب، آيات 28 الي 32/ راديو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/3/ 



 صوت کامل جلسه



متن کامل جلسه

مسأله نكاح از بهترين امور...
ما را در سایت مسأله نكاح از بهترين امور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejavadiamoli6 بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 9 آبان 1395 ساعت: 19:28